رمان : ارغوان
نویسنده : فاطیما
ژانر : عاشقانه
-ارغوان دختر این رنگا که تا حالا خریدی که بدرد دانشگاه نمیخوره.
همه مانتو های کوتاه و رنگ جیغ، حراست دانشگاه گیر نده میخوای با امیرنظام چی کار کنی؟
– خاله سخت نگیر خب، دانشگاه مون آزاده امیرنظامم بیشتر وقت ها یا مطبه یا شرکت کجا میخواد منو ببینه گیر بده.
افسون ابرو بالا انداخت و گفت: انگار خوب امیرنظام رو نمیشناسی، بذار یکم جدی تر بشید روی رنگ و سایز لباس های خونگیت هم نظر میده، نظر که هیچی حکم میده.
تا حالا هم این امیرنظام خان باهات خوب تا کرده، شایدم ده دوازده سال زندگی تو کانادا کمی از اخلاق مردسالارانهش کم کرده باشه وگرنه این پسرخالهی ما اون روزا یک دیکتاتوری بود دومی نداشت.
به اصرار افسون و برای ندیدن آن روی امیرنظام دو دست مانتوی سرمهای و قهوهای همراه کفش و کیف ستش هم خریدم.
حبیب دانلود
درباره این سایت